وقتی در جستجوی خودت باشی ، خداوند را در کنارت احساس می کنی |
- نویسنده:ziba
- تاریخ:برچسب:پست مدرن,پست مدرن سفید ,شروع پست مدرن سفید,معماری پست مدرن,,
- عنوان موضوع: <-CategoryName->
پست مدرن سفید نام سبکی است که به حق می توان استاد مسلم آن را ریچارد میر نامید.شروع پست مدرن سفید که جنکز آن را به عنوان لیت مدرنیسم ( آخر مدرنیسم) یاد کرده است ، در دهه ۱۹۶۰ تقریبا با شروع معماری پست مدرن بود.
در سال ۱۹۷۲ کتابی به نام پنج معمار در نیویررک به چاپ رسید در این کتاب پنج معمار جوان به نام های : پیتر آیزمن ، مایکل گریوز ، چارلز گواتمی ، جان هجداک، و ریچارد میر . ساختمان های مدرن دهه بیست و سی میلادی در دورهمدرن متعالی و مخصوصا ساختمان های مدرن سفید رنگ لوکو ربوزیه مانند ویلای ساووا و ویلای گارش را الگوی خود قرار داده بودند آنها معماری خود را نتیجه گسترش طبیعی مدرنیسم بیان می کردند که البته با مدرنیسم سالهای سی و چهل و پنجاه متفاوت بود بی آنکه اساسش فرو ریخته باشد.
بیشتر ساختمان های مکعب شکل این معماران جوان به رنگ سفید و جلد کتاب آن ها نیز به رنگ سفید بود لذا سبک معماری آنها به نام پست ـ مدرن سفید نامگذاری شد.
اما اتحاد این دو گروه زیاد به طول نینجامید . پیتر آیزنمن از ااخر دهه هفتاد سبک دیکانسراکشن را مطرح و ارتباط خود را با معماری پست ـ مدرن سفید قطع کرد.
گواتمی و هجداک نیز کمابیش در طرح های خود کارهایی در زمینه پست ـ مدرن سفید ارائه می کنند، هرچند کارهای آن ها مانند کذشته مطرح نیست. مایکل گریوز به تدریج به سمت معماری پست ـ مدرن خاکستری گرایش پیدا کرد. و به صورت یکی از چهره های شاخص پست ـ مدرن خاکستری درامد. در حال حاضر چهره شاخص این سبک ریچارد میر است.
پست ـ مدرن
دوره مدرن که به نظر می رسید برای همیشه دوام می یابد ، به تندی جزئی از گذشته می گردد . مرحله صنعتی به سرعت جای خود را به دوره فراصنعتی می دهد ، کار کارخانه ای به دفاتر و منازل منتقل می گردد و در هنر ها سنت نو به ترکیبی از سنتهای بسیار می انجامد . حتی کسانی که هنوز خود را معماران و هنرمندان مدرن می نامند ، به اطراف و ورای خویش چشم دوخته اند تا مصمم شوند چه سبک ها و ارزش هایی را باید ادامه دهند.
دوره پست – مدرن زمان انتخاب های مداوم است. دوره ای که هیچ روش تثبیت شده ای را نمی توان بی خود آگاهی و کنایه دنبال کرد ، زیرا به نظر می رسد تمامی سنت ها به شکلی اعتبار دارند .
پست – مدرنیست میان ترکیب خلاقانه و تقلید کورکورانه طی طریق می کند ، اغلب گم می شود و به ستوه می اید ، اما گهگاه آرمان بزرگ فرهنگ کثرت گرا و با آزادیهای بسیار را درک می کند. پست – مدرنیسم اصولا تلفیق گزینشی هر سنت با سیاق پیش از خودش می باشد ، هم ادامه مدرنیسم است و هم فراتر از آن رفتن. بهترین کارهای پست – مدرنیسم ویژگی ایهام و کنایه را دارا می باشند و انتخاب نا محدود ، کشمکش و گسستگی سنتها را به تصویر می کشند زیرا این چندگانگی آشکار ا بر کثرت گرایی ما غالب است . سبک دو رگه آن با دست کم گرایی اندیشه لیت – مدرن و تمامی احیا گریهایی که بر اندیشه یا مذاق بسته و معینی استوار ند ، در تضاد است.
پست ـ مدرنیسم در برخی زمینه ها مترقی نامیده می شود اما در موارد دیگر به دلیل موضع انفعالی و متمایل به گزشته اش ، محکوم می گردد ، همانطور که به خاطر واقع بینی اجتماعی و فنی اش حمایت می گردد ؛ به فرار از واقعیت نیز متهم می شود ؛ حتی زمانی که متهم به جنون می گردد ، این نقص از سوی هوادارانش ، یک نکته مثبت تلقی می شود ؛ اما برخی نویسندگان با تکیه بر جنبه های تورم و رشد بی رویه حاصل از یک اقتصاد توسعه یافته ، برداشتی منفی از آن دارند ؛ لیکن نگاهی منتقدانه بر شواهد نشان خواهد داد که تولید و مصرف سریع ؛ تمامی جنبه های زندگی کنونی را در بر گرفته است و وجه تمایز هیچ جنبشی نمی باشد.
فلیپ جانسون و جان برگی ( ۱۹۷۷۸ – ۸۲ ) ساختمانی که ابتدا چیپندیل – های بوی خوانده شده بود و قطب تاریخی نفرت از پست مدرنیسم ، امروزه آسمانخراشی نسبتا دلپذیر در نیویورک می باشد .
ظاهرا مفهوم پست ـ مدرنیسم را نخستین بار نویسنده اسپانیایی ، فدریکو دی انیس ، به سال ۱۹۳۴ در اثرش به نام گزیده شعر اسپانیولی و هسیپانو آمریکایی بکار برد و از آن در تشریح واکنش نسبت به مدرنیسم که بر خاسته از خود آن بود ، استفاده نمود . بواقع پیشوند پست ، برای نخستین بار در اثر نویسنده ای به نام لسلی فیدلر در ۱۹۶۵ با دیدی مثبت بکار رفت که با روندهای تندروانه معاصر که پاد ـ فرهنگ را می ساختند ، همراه می ساخت.این خیزیشهای خلاق و آشوبگر برخاسته از سنت رایج و این حملات علیه نخبه پروری مدرنیسم ، آکادمیسم و سرکوب پروتستانی ، بواقع نمایشگر نخستین حرکتهای فرهنگی پست ـ مدرن می بشند.
فرهنگ پست ـ مدرن در بدو تولدش در دهه ۶۰ ، تندرویانه و منتقدانه عمل می کرد . برای مثال هنرمندان و نظریه پردازان هنر پاپ جبهه ای پدید آوردند که در مقایسه با دید محدود شده هنر مدرن و ملاک های زیابیی شناختی موسساتی همانند موزه هنر مدرن ، در اقلیت بود. در معماری تیم تن ، جین جیکوبز ، رابرت ونتوری و طراحان مدافع به معماری سنت گرای مدرن بخاطر نخبه پروری ، تخریب شهرها، بوروکراسی و زبان ساده شده حمله کردند . تا دهه ۷۰ چنین روند هایی قوت گرفتند و دگرگون شدند و پست ـ مدرن واژه ای مشتمل بر روند هایی گوناگون شد و این جنبش به سوی محافظه کاری ، منطق و دانشگاهی شدن تمایل بیشتری پیدا کرد.
در دهه ۸۰ وضعیت دوباره تغییر ژیدا کرد. پست ـ مدرنیسم و برادر رقیبش لیت مدرنیسم ، جایی برای خودش باز کرد و در نقد ادبی به معنای مربوط به سنت های معماری و هنری نزدیک تر شد.
- پست – مدرن والدین قرن بیستمیش را انکار می کند و نه فقط از اجداد پیش از مدرن سده نوزدهمش تقلید می نماید .
بدون شک هدف های خاص بسیاری وجود دارند که به پست – مدرنیسم جهت می دند. اما از انجا که معنی و سنت آن تفاوت پیدا کرده است ، نباید بدون برسی زمینه ها و خط سیر آن ، مفهومش را مشخص ساخت .
تفتیش عقاید پروتستانی
در اکتبر ۱۹۸۱ لومند در بخشی که بر آن عنوان شوم انحطاط را نهاده بود ، به خوانندگان بامدادی خویش اطلاع داد که شبحی به اروپا سر می زند، شبح پست ـ مدرنیسم.
کلمنت گرینبرگ که سالهاست به عنوان نظریه پرداز مدرنیسم آمریکایی مطرح شده است ُ در ۱۹۷۹ ، پست ـ مدرن نیسم را نقطه مقابل تمامی علایقش نامید . همانند نویسنده بخش احطاط روزنامه مان ، او خطر را از بین رفتن سلسله مراتب نشست بر کرسی قضاوت هنر می دانست ، هر چند او مانند آن فرانسوی که خیلی ساده پست ـ مدرنیسم را نیهیلیسم خوانده بود ، اظهار عقیده نکرد. منتقد دیگری به نام والتر داربی ۵ سال بعد ، در همان مجله معتبر ، نبرد گرینبرگ علیه کافران را ادامه داد و همان تعریف نادرست را تکرار کرد ، البته با تفاصیلی بی رحمانه تر : پست ـ مدرنیسم بی هدف ، آنارشیست ، بی شکل ، افراط کار ، همه گیر ، دارای ساختار سطحی و به دنبال شهرت است.
در ۱۹۸۱ معمار هلندی ، آلدوفان آیک ، در سخنرانی سالیانه با مقا له ای با عنوان موشها ُ پست ها و دیگر آفات شرکت کرد ، و می توان حدس زد که با این نام گذاری چقدر سعی کرده بود بی غرض حرف بزند . او به مستمعین خوشحال مدرنیست خود با صدای بلند توصیه کرد به دنبال آن ها باشند و بگذارند روباها بروند.تدابیر بی تفاوت با انواع نازی اش که بر آن رحم می کرد. معماری سالخورده تر مدرنیست ، برتولد لوبتکین ، به هنگام دریافت مدال طلای خویش از ریبا خود را به این محدود ساخت که آنان را از دسته هم جنس بازها ، هیتلر و استالین بداند : این معماری خود را به شکل جنس مخالف در می آورد و در عمل هپلوایت و چیپندیل است. و در شب نشینی های بعدی حفظ مدر نیسم در پاریس و ریبا باز هم پست ـ مدرنیسم را با کیچ نازی مقایسه کرد و حتی پرنس چارلز را به خاطر حمله اش به مدرنیسم بسان استالین دانست. چنین توهینهایی را می توان از مدرنیستهای کهنه کار آمریکایی ، آلمانی ، ایتالیایی ، فرانسه و بواقع بیشتر جهان نقل کرد. برای مثال منتقد مشهور ایتالیایی ، برونو زوی ، ژست ـ مدرنیسم را پاستیش ، که تلاش در کپی کردن کلاسیسم دارد و همانند فاشیسم سرکوب گر است می بیند.
می توانیم در تمامی این فریاد های اعتراض آمیز چیزی همانند یک تعریف منفی در حال پیدایش را ببینیم . تعریفی کج خیالانه از سوی مدرنیستهای در حال عقب نشینی . اما توده جوان حرفه ای از حصار سنت پیر پروتستانی گریخته است، و اینک خود آنها هم از ممنوعیت ها و سرکوبها خسته و منزجر شده اند . اینک در هر مسابقه بین المللی بیش از نیمی از طرح های شرکت کننده پست – مدرن می باشند.همان طور که در دهه بیست ، مدرنیسم موانع آکادمیک پیشین را فرو شکست ، اکنون راه کاملا باز است.بواقع تهمتهایی که به پست _ مدرنیست ها نسبت داده می شود گاهی نظیر سخنان تند آکادمیها و نازیهای دهه بیست ، علیه لوکور بوزیه و والتر گریپوس هستند. اما حقیقت این است که از پس آنچه که باید انجام میدادند ، برنیامدند. یعنی به جای آنکه جلوی موج پست – مدرن را بگیرند به انفجار و تبدیلش به رویدادی چشم گیر کمک کردند.
تعریف پست – مدرنیسم
پست – مدرنیسم همانند مدرنیسم ، در هر هنری دارای انگیزه ها و چارچوب زمانی متفاوتی است . برای نخستین بار درج آن در ضمیر ناخودآگاه معماری بر عهده جوزف هادنات همکار والتر گروپیوس در هاروارد بوده است و چه بسا دوست داشته ، به این پیشگام جنبش مدرنیسم چند شب بی خوابی هدیه کند . به هر حال او این واژه را در عنوان مقاله ای در ۱۹۴۵ به نام« خانه پست – مدرن » بکار برد ، اما آن را در متن مطرح نساخت و در تعریف آن مجادله ننمود.
یکی از نکانت منفی در مدرنیسم ناتوانی آن در برقراری ارتباط با شهر و تاریخ بوده است.
معماری حرفه ای و مشهوری که بر پایه فنون جدید و قالبهای قدیمی استوار باشد . ایهامش ، به زبان ساده ، در مقبول خاص و عام بودن ، کهنه و نو بودنش می باشند و دلایل الزام آوری برای این همسایگی و جود دارد . معماران پست – مدرن تعلیم یافته مدرنیستها هستند و باید تکنولوژی معاصر را با توجه به حقیقت اجتماعی کنونی در نظر بگیرند.
به دوش کشیدن چنیی وظیفه ای ، آنههارا به راحتی از احیا گران و سنت گرایان جدا می سازد زیرا زبان دو گانه آن ها پست ـ مدرن می باشد. پست ـ( مدرنیسم با این دو معنای ضروری عجین شده است ،مدرنیسم و فراتر از آن رفتن. بی شک انگیزه اصلی تولد معماری پست ـ مدرن ، شکست اجتماعی معماری مدرن بود که مرگ اسطوره ای آن در طی ۱۰ سال گزشته پی در پی بیان شده است.
در سال ۱۹۶۸ طبقات یک برج مسکونی در انگلیس به نام رونن پوینت به دلیل نازساییهایی که به آن نام شکسن مجتمع ها داده شده است با یک انفجار پایین آمد . در ۱۹۷۲ بسیاری از بلوک های مسکونی نواری به عمد در پروئیت ایگو ، سن لوییس ، منفجر شدند. با شرع نیمه دوم دهه هقتاد ، این انفجار ها شکل کاملا معمول در برخورد با شکست روش های ساختمان سازی مدرن شدند .
قطعات پیش ساخته ، فقدان حریم های شخصی و مجتمع مسکونی بیگانه با انسان زمینه مرگ معماری مدرن را فراهم کردند.
از لحاظ لغوى Post بیشتر تداوم جریانى را ثابت مى کند، و پست مدرنیسم به معناى پایان مدرنیسم نیست، بلکه نقد مدرنیسم و تداوم جریان مدرنیسم مى باشد. این اصطلاح در زبان فارسى به فرانوگرایى، یا نوگرایى، پسامدرنیسم و فرامدرنیسم و… ترجمه شده است. از اصطلاح پسامدرنیسم در …
تاریخ ادبیات اسپانیا، پیش از جنگ جهانى اول و در تاریخ ادبى آمریکاى لاتین در سالهاى میان دو جنگ جهانى استفاده شده است.
در واقع پسامدرن بیانگر همان پرسشهاى اصلى مدرنیسم است، با این تفاوت که این بار پرسشها به گونه اى آگاهانه مطرح مى شود. دیگر اینکه مفهوم پست مدرنیسم را نباید با جامعه فرامدرن و فراصنتعى (Post – industrial society) خلط کرد. (Post – industrial society) جامعه فرا صنعتى نخستین بار بوسیله دانیل بل در کتاب او بنام (industrial society The comial of Post) در سال ۱۹۷۴ براى توصیف تغییرات اقتصادى و اجتماعى اواخر قرن بیستم بسط و گسترش یافت. قبل از بررسى ویژگیهاى جامعه فراصنعتى ابتدا ویژگیهاى یک جامعه صنعتى را بیان مى نماییم. ویژگیها و خصلتهاى یک جامعه صنعتى عبارت است از:
۱ – بوجود آمدن دولتهاى ملى منسجمى که از تجانس قومى و فرهنگى برخوردارند و در حول فرهنگ و زبان مشترک سازمان یافته اند؛
۲ – تجارتى شدن تولید؛
۳ – سیطره تولید ماشینى و سازمان یافتن تولید در کارخانه؛
۴ – شهرى شدن جامعه؛
۵ – رشد همگانى سواد و تحصیلات؛
۶ – بکاربستن علم در کلیه عرصه هاى زندگى و عقلانى شدن تدریجى حیات اجتماعى؛
۷ – برخوردار شدن مردم از حق راى و شرکت در انتخابات و نهادى شدن امور و فعالیتهاى سیاسى در حول احزاب سیاسى و جامعه فراصنتعى در اقتصاد بصورت افول تولید کالا و ساخت مصنوعات و جایگزین شدن آن بوسیله خدمات انعکاس یافته است.
از ویژگیهاى جوامع فوق صنعتى، اقتصاد مبتنى بر دانش و کارگران تحصیل کرده مى باشد که عنصر اصلى نیروى انسانى است.
همچنین مباحثى را که آلوین تافلر در مورد تحولات تکنولوژیک مطرح کرده است، نباید به عنوان بحثى در پست مدرنیسم تلقى نماییم و معناى پست مدرنیسم را بایستى بیشتر در جریانات فکرى اواخر قرن بیستم جستجو کرد. نه در تحولاتى که از لحاظ تکنولوژیک پیدا شده است که البته مفهوم عامیانه از پست مدرنیسم بعضا منجر به پیدایش چنین تلقیاتى شده است. تافلر معتقد است که جهان سه موج مدرنیزاسیون را طى کرده است و الان در آستانه موج سوم هستیم. کتاب «جابجایى در قدرت » او در مورد ساخت قدرت و دولت در موج سوم است؛ او معتقد است تضادهاى جهان معاصر ناشى از تضادهاى سه گانه موج نوسازى است و تلاش کشورها براى توسعه چیزى نیست، جز گذار از یک موج به موج دیگر. پس بحث تافلر بحث مدرنیستى است نه پست مدرنیستى.
ویژگییها و خصوصیات پست مدرنیسم
در رابطه با اینکه پست مدرنیسم چه مشخصات و ویژگیهایى دارد توافقى وجود ندارد. براى نمونه لیوتار معتقد است پست مدرن، عصر تشکیک یا مردن تعاریف منطقى است و این تشکیک بطور حتم از پیشرفت علوم حاصل شده است. براى مثال لیوتار مطرح مى کند که توجه به موسیقى راک، تماشاى برنامه هاى غربى، خوردن غذاى مک دونالد، جورابهاى ژاپنى، لباسهاى هنگ کنگى، بازیهاى تلویزیونى را مى توان در فرهنگ معاصر بیان نمود. به طور خلاصه مى توان نظریات و اندیشه سیاسى لیوتار را این گونه خلاصه نمود.
۱ – به پایان رسیدن عصر ساختن تئورى یا تئوریهاى کلان در باب سیاست و جامعه.
۲ – عدم دسترسى به یک تئورى مطلق گراى اخلاقى و ارزشى؛
۳ – شکاکیت اخلاقى (moral skepticism) نهایتا به یک جهان اعتبارى و اعتبارگرایى ختم خواهد شد؛
۴ – اهمیت فوق العاده به معنا و جهان معنان دادن و خصوصى و شخصى کردن معنا؛
و یا جمسون معتقد است عوامل پیدایش پست مدرن عبارتند از:
۱ – از بین رفتن عمق و ضعفهاى نگرشى نسبت به تاریخ
۲ – خمود عاطفى که در عصر پست مدرن اتفاق افتاد.
ترى ایگلتون نیز دوران پست مدرن را عصر فک استقلال ذاتى از هنرها و فنون پایه و نیز عصر از بین رفتن مرزها بین فرهنگ و جامعه سیاسى مى داند.
باید توجه داشت زمینه هایى که واژه پست مدرنیسم بکار رفته بسیار چشمگیر و در خور توجه است که مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱ – موزیک (استاک هازن، هالى وى، لورى آندرسن و تردیسى)
۲ – هنر (ماخ، راوشن برگ و باسیلنز)
۳ – رمان (بارث، بالارد و داکترو)
۴ – فیلم [فیلمهاى (The wdding) ,(wenther by) و [(Body Heat)
5 - عکاسى (شرمان، لوین، پرنیس)
۶ - معمارى (خبگز، بولین)
۷ - ادبیات (اسپانوس، حسن، فیلور)
۸ - فلسفه (لیوتار، دریدا، بادریلارد و ریچارد رورتى)
۹ - انسان شناسى (کلیفورد، مارکوز و تایلر)
۱۰ - جامعه شناسى (دنزین)
۱۱ - جغرافى (soja)
شاید بتوان بطور فهرست وار ویژگیها و خصوصیات ذیل را براى پست مدرنیسم بیان نمود:
۱ - در روانشناسى منکر فاعل عاقل و منطقى؛
۲ - نفى دولت به عنوان سمبل هویت ملى
۳ - نفى ساختارهاى حزب و اعمال سیاسى آنها؛ به عنوان کانالهاى یگانگى و تصورات جمعى
۴ - ترفیع و ترویج نسبى بودن اخلاقیات
۵ - مخالفت با قدرت یا بى اساسى دولت متمرکز
۶ - مخالفت با رشد اقتصادى به بهاى ویرانى محیط زیست
۷ - مخالفت با حل شدن خرده فرهنگها در فرهنگى مسلط
۸ - مخالفت با نژاد پرستى
۹ - مخالفت با نظارت بوروکراتیک بر تولید
۱۰ - زیر سؤال بردن همه برداشتهاى اساسى مورد قبول اجتماع؛
۱۱ - شک نسبت به عقل انسان و رد عقلگرایى و طغیان همه جانبه علیه روشنگرى
۱۲ - مخالف برنامه ریزى سنجیده و متمرکز با تکیه بر متخصصان
۱۳ - به رسمیت شناختن نسبیت گرایى (relativism)
14 - اعتقاد به پایان یافتن مبارزه طبقه کارگر و مستحیل شدن آن در دل نظام سرمایه دارى
۱۵ - اعلام ورود به یک دوره جدید فراتاریخى؛ از نقطه نظر شناخت شناسى نگاه پست مدرنیستها نگاهى هرمنوتیک و تفهمى است. یکى از برجسته گان این تفکر هانس گئورگ گادامرا مى باشد که نظریات خود را در کتاب حقیقت و روش ( warheit and Methode) بیان نموده است او قصد دارد؛ با استفاده از هستى شناسى هیدگرى بار دیگر پرسش علوم انسانى را مطرح سازد. او فاصله گذارى بیگانه ساز (Alienating distanciation) را پیشفرض اصلى علوم انسانى مى داند. این فاصله گذارى ذهنیت جدید بر اساس تقابل ذهن و غین یا سوبژه و اوبژه قرار دارد؛ او بحث فاصله گذارى را در سه قلمرو زیبایى شناسى، تاریخى و زبان بسط مى دهد. بطور کلى فلسفه گادامر معرف ترکیب دو جریان یا دو حرکت است که ما آنها را تحت عنوان حرکت از هرمنوتیک خاص (Regional) به هرمنوتیک عام (General) و حرکت از معرفت شناسى علوم انسانى به هستى شناسى توصیف مى کنیم. اگر در بحث مدرنیسم، پوزیتیویسم را به عنوان متولوژى مدرنیسم بیان کنیم شاید بتوان رویکرد هرمنوتیک را در مقابل پوزیتیویسم به عنوان متدولوژى پست مدرنیسم مطرح کنیم. البته رویکرد هرمنوتیک تاریخى طولانى دارد و ریشه در مسائلى دارد که با تفاسیر انجیلى ارتباط داشته اند و مى توان این موضوع را در آثار کسانى همچون دبلیودلتاى و ویندلباند (windelband) و کارل مانهایم و یا ریکرت (Richert) مشاهده کرد. بطور کلى تحقیق تفسیرى یا تاویل متن بخشى از انتقاداتى است که از پوزیتیویسم در جامعه شناسى صورت گرفته است.
پست مدرنیسم و جامعه شناسى
اصطلاحات مدرنیته (modernity) و پست مدرنیسم در دهه ۱۹۸۰ با مناظره هابرماس و فوکووارد جامعه شناسى شد. این اصطلاح در اواخر دهه ۱۹۷۰ وارد جامعه شناسى فرانسه شد و مورد پذیرش کسانى همچون کریستوا (kristeva) و لیوتار قرار گرفت و دوباره در قالب ساخت زدایى یا شالوده زدایى فراساخت گرایى (Post - industrial society) دریدا قرار گرفت. پست مدرنیسم فرا تشریح ها یا فراروایتهاى (Meta narrative) مدرنیسم از قبیل علم ( Science) دین ,(religion) فلسفه و اومانیسم (humanism) سوسیالیسم و آزادى زنان (Femenism) را مورد انتقاد قرار مى دهد و ایده توسعه تاریخى (historical Development) مدرنیست ها را رد مى نمایند.
نظرات شما عزیزان: